90 سال حبس برای قاتلان پیرمرد!
چهار مرد تبهکار که با همدستی زنی جوان سناریوی قتل مرد ثروتمند را اجرا کرده بودند پس از محاکمه در دادگاه کیفری تهران به قصاص، حبس، تبعید و شلاق محکوم شدند.
رسیدگی به این پرونده از شامگاه ۱۷ اردیبهشت سال ۹۹ با گزارش قتل هولناک مرد جوانی به نام مهران در خانهاش واقع در منطقه حکیمیه تهران آغاز شد. مأموران در گزارش خود به بازپرس جنایی اعلام کردند: مقتول در حالی پیدا شده بود که دستهایش را از پشت بسته و شالی دور گردنش گره خورده بود و به نظر میرسید که از خانه او سرقت هم شده است.
با اعلام خبر این جنایت به بازپرس جنایی و شروع تحقیقات برای دستگیری عاملان جنایت، کارآگاهان به سراغ دوربینهای مداربسته محدوده خانه مقتول رفتند و پس از بررسی مشخص شد که ۳ مرد جوان به همراه یک زن وارد خانه مقتول شدهاند و پس از مدتی هم هراسان از خانه خارج شده و سوار بر خودروشان محل را ترک کردهاند.
در ادامه تیم جنایی دریافتند از مدتی قبل مقتول با مرد جوانی به نام سعید آشنا شده و با هم مشارکت کاری داشتهاند. بدین ترتیب به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی پایتخت، سعید بازداشت شد. او ابتدا منکر جنایت بود اما وقتی در مقابل مستندات قرار گرفت، لب به اعتراف گشود و گفت، قصدش کشتن مهران نبوده بلکه میخواسته با گرفتن سفته از او طلب میلیاردیاش را پس بگیرد.
با دستگیری چهار متهم دیگر پرونده و صدور کیفرخواست، آنها در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شدند.
در ابتدای جلسه دادگاه، مادر مقتول برای قاتلان پسرش درخواست قصاص کرد.
در ادامه رضا ۲۷ ساله متهم ردیف اول که به اتهام مشارکت در قتل، مشارکت در اخذ سند به عنف، سرقت و حمل شوکر محاکمه میشد به جایگاه رفت و در دفاع از خودش گفت: من دانشجو هستم و فقط برای کمک به برادرم سعید با او همراه شدم. برادرم چندین میلیارد پول به مرحوم داده بود و مدرکی هم نداشت بنابراین نمیتوانست پولش را پس بگیرد. من قبول کردم با ورود به خانه مهران ابتدا دوستانه قضیه را حل کنم و اگر نشد با زور سفته را از او بگیرم. من اتهام قتل و صدمه بدنی به او را قبول ندارم و مرگ او تنها یک اتفاق و حادثه بود.
وی در ادامه افزود: من تنها کاری که انجام دادم این بود که وقتی دیدم مهران مقاومت و سروصدا میکند، با شال دهانش را بستم و دو گره کور زدم و بعد هم با شال دیگری دستهایش را از پشت بستم و با دوستم کریم، از او اثر انگشت گرفتیم. اما پس از دقایقی متوجه شدم او دیگر مقاومت نمیکند و همان موقع به کریم گفتم چرا حرکت نمیکند که پس از معاینه او گفت فکر میکنم فوت کرده است. حتی دوستم که به خدمات پزشکی وارد بود اقدام به احیای قلبی تنفسی هم کرد اما فایده نداشت.
پس از آن کریم - متهم ردیف دوم - به جایگاه رفت و گفت: من فقط اتهام مشارکت در اخذ سند به عنف را قبول دارم. قبل از ورود به آن خانه یک سرنگ داروی بیهوشی با خودم برده بودم تا در صورت مقاومت به او تزریق کنم. برای ورود به خانه مقتول خانم جوانی که همراه ما بود، در خانه او را زد و به بهانه اینکه حلوای خیراتی آورده، از مهران خواست در را باز کند. وقتی در باز شد، همدستمان قاسم که قویهیکل بود در را فشار داد و ما وارد خانه شدیم. مقاومت مهران هم باعث شد من در همان لحظات اولیه دارو را تزریق کنم. بعد از آن هم قاسم دستهایش را گرفت و رضا هم با شال دستهایش را بست و ما هم شروع به گرفتن اثر انگشت کردیم اما چون سروصدا میکرد، رضا دهانش را با شال بست تا اینکه متوجه شدیم او حالش بد شده است. من هر کاری که میتوانستم برای احیای او انجام دادم اما فوت کرد.
در ادامه قاسم که از ورزشکاران حرفهای بود، خاطرنشان کرد: من فقط برای آنکه درگیری به وجود نیاید به آنجا رفته بودم و هیچ دخالتی هم نداشتم. تنها کاری که کردم گرفتن دستهای مقتول بود تا دوستانم او را ببندند.
بعد از آن سعید، متهم بعدی به جایگاه رفت و عنوان کرد: مقتول در کار واردات و خرید و فروش تجهیزات پزشکی بود. من به او ۶ میلیارد تومان پول نقد و ۱۸ میلیارد تومان چک داده بودم تا با هم کار کنیم اما او پولم را پس نمیداد و من فقط میخواستم پولم را پس بگیرم. من اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم. من کلینیک پزشکی دارم و در چند بیمارستان هم بهعنوان مشاور مالی مشغول کار هستم. قصدمان کشتن مهران نبود، او از دوستانم بود. وقتی موضوع را با وکیلم مینا در میان گذاشتم، به این نتیجه رسیدیم که به بهانهای وارد خانهاش بشویم و با تهدید از او سفته بگیریم.
در ادامه مینا به جایگاه رفت و گفت: من هیچ کدام از اتهامها را قبول ندارم و فقط برای بستن یک قرارداد حقوقی به آنجا رفتم و اصلاً هم در جریان ظرف حلوا نبودم و سعید در آخرین لحظه ظرف را به من داد و گفت تنها راهی که میتوانیم وارد خانه مهران شویم، این است که او را به بهانه گرفتن ظرف حلوای خیراتی فریب دهیم. قرار هم بود که پس از بسته شدن قرارداد ۱۵ میلیون تومان بگیرم.
پس از مینا، حمید بهعنوان متهم بعدی به جایگاه رفت و اظهار کرد: اتهام من دادن پلاک خودرو به دوستانم بود. آن پلاکها را ۳ سال قبل از این ماجرا در یک انبار ضایعاتی پیدا کردم. از پلاکها هیچ استفادهای نشد اما من به خاطر این ماجرا از کاری که داشتم، تعلیق شدم. من از ابتدا با صداقت رفتار کردم در حالی که میتوانستم منکر دادن پلاک خودرو بشوم.
پس از پایان اظهارات متهمان و وکلای آنها، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و رضا متهم ردیف اول را به اتهام قتل عمد به قصاص، برای مشارکت در اخذ سند به عنف و سرقت و حمل شوکر بدون مجوز به ۱۳ سال حبس و ۳۰ ضربه شلاق محکوم کردند. بدین ترتیب کریم به عنوان متهم ردیف دوم به اتهام معاونت در قتل و مشارکت در اخذ سند به عنف به ۲۵ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. قاسم متهم ردیف سوم نیز به ۲۵ سال حبس به خاطر سرقت و معاونت در قتل محکوم شد. سعید نیز که با قید وثیقه در زمان دادگاه آزاد بود به ۱۵ سال حبس و ۲ سال تبعید محکوم شد. قضات همچنین تنها متهم زن پرونده را هم که وکیل بود به ۱۱ سال حبس به خاطر معاونت در قتل و مشارکت در اخذ سند به عنف و ۲۰ ضربه شلاق محکوم کردند. همچنین حمید نیز بهخاطر در اختیار گذاشتن پلاکهای سرقتی به ۹۱ روز حبس تعزیری محکوم شد.